حلقه صالحین پایگاه شهید چمران

حلقه صالحین پایگاه شهید چمران

حلقه صالحین پایگاه شهید چمران

حلقه صالحین پایگاه شهید چمران

حلقه صالحین پایگاه شهید چمران

حلقه شجره طیبه صالحین-- پایگاه شهید چمران - شهرستان چناران

مقام معظم رهبری :
این حلقه های «صالحین»، از کارهاى بسیار خوب و برجسته است و در طریق همین تکمیل بسیج قرار دارد که ان‌شاءالله روز به روز باید آن را کاملتر کرد. کیفیتها باید بالا برود؛ البته کیفیت بر کمیّت ترجیح دارد، لکن کمیّتِ با کیفیت هم داراى اهمیت است؛ یعنى گسترش سطحى و عرضى همراه با عمق‌یابى، هر دو باید مورد توجه قرار بگیرد. امروز دنیاى اسلام محتاج این حرکت بسیجى است.

آدرس جدید سایت : http://www.salehin-chenaran.ir

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۹۳، ۱۱:۲۶

دکتر مصطفی چمران

1311: ولادت در تهران.

1336: فارغ التحصیلى از رشته الکترومکانیک.

1337: اعزام به آمریکا با بورس تحصیلى دانشجویان ممتاز.

1341: اخذ دکتراى الکترومکانیک و فیزیک پلاسما با ممتازترین درجه علمى از کالیفرنیا.

1342: عزیمت ‏به مصر و سپس به لبنان. (1350)

1357: بازگشت ‏به ایران.

1360: شهادت در دهلاویه.

عبادت دکتر چمران

وسط شب که مصطفى براى نماز بیدار مى‏شد، غاده - همسر شهید-  طاقت نمى‏آورد، مى‏گفت:

" بس است دیگر،استراحت کن، خسته شدى‏." و مصطفى جواب مى‏داد:

" تاجر اگر از سرمایه‏اش خرج کند، بالاخره ورشکست مى‏شود. باید سود در بیاورد که زندگى‏اش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست مى‏شویم‏."

اما غاده که خیلى شب‏ها از گریه‏هاى مصطفى بیدار مى‏شد، کوتاه نمى‏آمد. مى‏گفت:"اگر این‏ها که این قدر از شما مى‏ترسند، بفهمند این طور گریه مى‏کنید . . .مگر شما چه معصیتی دارید؟ چه گناهى کرده‏اید؟ خدا همه چیز به شما داده . همین که شب بلند شدید، یک توفیق است‏." آن وقت گریه مصطفى هق هق مى‏شد و مى‏گفت:

" آیا به خاطر این توفیق که خدا داده، او را شکر نکنم؟ " (1)

کمتر پیش مى‏آمد که شهید چمران همراه همسرش از این ده به آن ده (در لبنان) بروند و شهید چمران وسط راه به خاطر بچه‏اى که در خاکهاى کنار جاده نشسته و گریه مى‏کند پیاده نشود. پیاده مى‏شد، بچه را بغل مى‏گرفت، صورتش را با دستمال پاک مى‏کرد و مى‏بوسیدش. آن وقت تازه اشک‏هاى خودش سرازیر مى‏شد. دفعه اول همسرش فکر کرد بچه را مى‏شناسد، اما شهید چمران گفت:" نه نمى‏شناسم. مهم این است که این بچه یک شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش مى‏کشد و گریه‏اش نشانه ظلمى است که بر شیعه على (ع) رفته است."

از لا به‏لاى دست نوشته‏ها

- عشق را در وجود خودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید. عشقى که مصیبت را به لذت تبدیل مى‏کند، مرگ را به بقاء و ترس را به شجاعت. (2)

- اگر خداى بزرگ از من سندى بطلبد، قلبم را ارائه خواهم داد و اگر محصول عمرم را بطلبد، اشک را تقدیم خواهم کرد. (3)

گوشه ای از نیایش‏هاى شهید

"خدایا هنگامى که شیپور جنگ طنین‏ انداز مى‏شود، قلب من شکفته شده به هیجان در مى‏آید زیرا جنگ مرد را از نامرد مشخص مى‏کند، جنگ بهترین محک امتحان براى فدائیان از جان گذشته است، در جنگ همه شعارهاى میان تهى، همه ادعاهاى پوچ، همه خود نمایى‏ها و غرورها و خود خواهیها  فرو مى‏ریزد. در جنگ مرد حق ، فرصت دارد که با حربه شهادت بر شیاطین کفر و ظلم بتازد، در جنگ حیات با شرف مبادله مى‏شود، در جنگ مرد خدا مى‏تواند با قربان کردن جان خود، ایمان خویش را به خدا و به هدف اثبات کند."

"من چیزى از تو نمى‏خواهم، من سرباز گمنامم، من درویشى سر و پا برهنه‏ام و هنگامى که چشم از جهان فرو مى‏بندم، مى‏خواهم هیچ چیز نداشته باشم، مى‏خواهم تلاشم فقط به خاطر خدا باشد، مى‏خواهم از هر شائبه خود خواهى و خود بینى به دور باشم.

مى‏خواهم بسوزم تا راه را روشن کنم، مى‏خواهم رسالت‏ بزرگ اسلامى تحقق بپذیرد و این تحقق بزرگ‏ ترین پاداشى است که مرا خوشحال مى‏کند." (4)

" من از شدت سرور مى‏سوزم، مى‏لرزم، شرم زده‏ام و نمى‏دانم ترا چگونه شکر کنم، مى‏خواهم همه چیز خود را بدهم، مى‏خواهم خود را قربانى کنم، با کمال اخلاص آنچه دارم تقدیم مى‏کنم. مالى ندارم، ملکى ندارم، درویشم، بى‏چیزم، فقط قلبى سوزان دارم که آن را تقدیم کرده‏ام و جانم ناچیزتر از آن است که براى تقدیم آن بخواهم منتى بگذارم، جانم که چیزى نیست." (5)

" اگر همه عالم را علیه من آتش کنى و آسمانى از عذاب بر سرم بریزى و زیر کوه‏هاى غم و درد مرا شکنجه کنى، حتى آخ نمى‏گویم، کوچکترین گله‏اى نکنم، کمترین ناراحتى به خود راه ندهم  فقط به شرط آن که ذکر خود را و یاد خود را و زیبایى خود را از من نگیرى به شرط آن که بدانم این بلا از محبوب به من رسیده است تا احساس لذت کنم

." (6)پى ‏نوشت‏ها:

1. حبیبه جعفریان؛ چمران به روایت همسر شهید، چاپ دوم، ص‏47.

2. همان، ص‏40.

3. مصطفى چمران، بینش و نیایش، چاپ ششم، ص‏73.

4و5. مصطفى چمران، کردستان، چاپ چهارم،1380، صص‏171و172.

6. مصطفى چمران، بینش و نیایش، چاپ ششم، ص‏79.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی